یکی از رویاهام
One of the my dreams
قدم زدن توی پیاده رو های خلوت و خیس از نم بارون زیر نور زرد لامپ های خیابونی پاریس...
تنها آروزی شیرینمه
گاهی فکر میکنم این تنها قراره همون رویا بمونه
قدم زدن دو نفره ی ما زیر نور لامپ های خیابونی
وزش نسیم ملایم
موهامو بریزونه تو صورتم و حس خوشبختی بهم دست بده
یکم بگذره و برم و بریم
نمیدونم فعل این جمله ها باید اول شخص مفرد باشه یا اول شخص جمع!!؟؟؟؟
تا برسم/برسیم به ایفل
رو یه نیمکت
نزدیک ترین نیمکت به ایفل بشینم/بشینیم و به زیبایی این برج نگاه کنم/کنیم
همه ی رویاهای من به این شهر ختم میشه
با افعالی که نمیدونم مفرده یا جمع
من
شاید با تو
شب های مهتابی
گهگاهی بارانی
نزدیکترین نیمکت به برج
دست در دست هم
نگاه های بهم گره خورده
نسیم خنک و ملایم
موهای من
همه ی رویای قبل خواب منه ...
که گاهی فکر میکنم
اگه این فعل ها جمع نشه؟!
اگه من ما نشه؟!
اگه تو بری؟!
وااااای که این رویا بی معنی میشه
نشستنم روی نیمکت و خیره شدن به برج
وای که بی تو میلاد هم زیاده برام
بمون
تو به رویاهام معنی میدی
بزار باشی
کنار هم
حتی روبروی کوچکترین ساختمان ها
حتی کوچه ای قدیمی
حتی کنار
آزادی!
فقط تو باش
و
بمون
تا رویاها
پاریس
قدم زدن شبانه
نسیم و باران و باد
معنی پیدا کنن
بمون برای من
تا من هم معنی پیدا کنم
پ.ن:این پست قرار نبود عاشقانه بشه ولی ...
امضا
writer